نام داستان : آلبوس سورس پاتر و جهان های سیزده گانه

گرد آورنده : سپهر

وبلاگ : www.ss1013.blogfa.com

فصل 4

نویل وارد اتاق مدیر شد

- برو بیرون لانگ باتم
جوری با او صحبت کرد که انگار هنوز در دوران تحصیل است
-
ولی فکر کردم که ممکنه....
-
برو بیرون
پروفسور مک گونگال تا چند لحظه بی حرکت مانده بود سپس گفت
-
زود باش آقای به ظاهر بلک اون به ظاهر وصیتنامه رو بده به من!!!
- پدرم بهم گفت که نوشته و علامتی هست که اونو بهتون ثابت می کنه
پروفسور شروع به خواندن کرد

به مدیر هاگوارتز، پسرم و هری پاتر
این وصیت در جای محفوظی قرار گرفته است که فقط پسرم می تواند آن ار پیدا کند.
چون این روزها در محفل مشکلاتی وجود دارد و من در حال حاظر نمی توانم از این قضیه چیزی بگویم و مشکل دیگر این است که ممکن است بمیرم و این قضیه بین من و پسرم می ماند تا وقتی که من کشته شوم یا به هرصورتی بمیرم. قضیه پیچیده ای نیست ولی شاید کمی احمقانه به نظر برسد. پسر من باید الان سال هفتم را هم تمام کرده باشد ولی با افسونی که من و مادرش روی او گذاشته ایم رشد او در ده سال اول زندگی اش کند تر می باشد تا بتواند در سال هایی به مدرسه برود که حد اقل یکی از فرزندان محفل در مدرسه حضور داشته باشد.
از سیریوس بلک ( پانمدی) دوست با وفای شاخدار و مهتابی و دم باریک که خیانت کرد و با او دشمن شد

کاغذ پوستی از دست پروفسور مک گونگال افتاد
-
تا این مدت کجا زندگی کردی بلک
-
پیش ابرقورت دامبلدور هیچ وقت نگفت آن جا کجاست؟!
-
دامبلدور؟ تا این مدت کجا بودی چرا وصیت نامه رو نیاوردی؟
-
جای وصیت نامه تغییر کرده بود ولی ابرفورت می دونست کجاست
-
می گم چرا تا الان نیومدی؟هان؟!!!
-
ابرفورت مرا منع کرده بود 
-
این جا نوشته هری پاتر...
-
خب شاید می خواست هری پاتر وقتی بزرگ شد این وصیت را بخواند....!
-
بزرگ تر از هفده سال
-
من نمی دونم شاید بزرگ تر از اون... ولی پروفسور من دستور پدرم رو اجرا کردم... شما جواب بدین چرا قبل از این که راز پتی گرو برملا بشه فکر می کردید خیانت کاره واسه ی چی به پرد من تهمت می زدید که وفادار ترین یار ولدمورته واسه چی یکهاز اعضای محفل رو دوازده سال تویآزکابان انداختین؟؟؟
صورت مک گونگال بر افروخته شد. وصیت نامه را در کشویی قرار داد و گفت
-
کافیه برو و به جشنت برس
جان به همان سالن بزرگ رسید و روی چهار پایه نشست.
-
گریفندور...
جان با خوشحالی به میز گریفندور رفت 
-
چی شد رفیق چرا این قدر طول کشید؟

- هیچی آلبوس بعدا برات توضیح می دم

 

www.ss1013.blogfa.com ارائه ای از

 

اکادمی رمان خوانان وحشت هیچ شعبه دیگری ندارد

نام داستان : آلبوس سورس پاتر و جهان های سیزده گانه

گرد آورنده : سپهر

وبلاگ : www.ss1013.blogfa.com

فصل 5

 

بعد از این که همه ی دانش آموزان غذای خوشمزه ای که برایشان درست کرده بودند را خوردند، مک گونگال از جا بلند شد و گفت

- توجه کنید لطفا لازمه که چند نکته ی مهم رو براتون توضیح بدم که برای کسانی که سال اولی نیستند تازگی نداره. خب هیچ کس حق وارد شدن به قسمت ممنوع کتابخونه رو نداره بدون اجازه ی معلم البته. بعضی از محصولات ویزلی که سرایدار محترممون آقای فیلچ آن ها را به شما خواهند گفت ممنوعه و رفتن به جنگل ممنوع که از روی اسمش هم معلومه ممنوعه و نکته ی دیگه این که امسال دفاع در برابر جادوی سیاه شما، آقای ابرفورت دامبلدوره.
همه ساکت شدند. دامبلدور خیلی شبیه برادرش بود ولی رفتارش زیاد به او شباهت نداشت.
- سلام من بنابر خواسته ی پروفسور مک گونگال امسال معلم دفاع در برابر جادوی سیاه شما هستم.
تکرار می کنم دفاع در برابر جادوی سیاه نه استفاده از جادوی سیاه. همچنین من به شما عمل رو یاد می دم نه این که همین جوری چیز های به درد نخوری رو بخونین و هیچ کاری نکنین.
- خیلی ممنون پروفسور خب ارشد ها بهتون نشون می دن که باید کجا برین.
پسری که قد بلند و مو های طلایی داشت داد زد
-
گریفندوری ها از این طرف دنبال من بیاین مواظب باشین پله ها مسیرشون رو تغییر می دن.
صورت آلبوس از ترس سفید شد. جیمز به او گفته بود که پله ها سعی می کنن افراد رو بندازن و اونا رو بکشن و چند نفر هم مردن. ولی مادرش گفته بود که او الکی می گوید.
پسر قدبلند که اسمش مایک مارکر بود به تابلوی زن چاقی که مدام آواز می خواند گفت
-
همه چیز آشفته است
تابلو کنار رفت و راهرویی دیده شد که به سالنی ختم می شد
-
خب این جا محل اقامت شماست. وسایلتون به این جا آورده شده هیچ وقت کلمه ی عبور یادتون نره. پروفسور نویل لانگ باتم سرپرست گریفندوره و همونطوری که شاید بدونید جوونترین استاد شماست.
سعی کنید برای گروه امتیاز جمع کنین تا گروه جام گروه ها رو ببرید. چند ساله که گریفندور موفق شده پس گریفندور رو نا امید نکنین.

آلبوس که هیجان زده بود نیمی از حرف های مایک را متوجه نشده بود. در همین حال رز ناپدید شد و آلبوس که خیلی خسته به نظر می رسید به تخت خواب رفت و خواب بر او چیره شد

 

 

www.ss1013.blogfa.com ارائه ای از

 

اکادمی رمان خوانان وحشت هیچ شعبه دیگری ندارد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نام داستان : آلبوس سورس پاتر و جهان های سیزده گانه

گرد آورنده : سپهر

وبلاگ : www.ss1013.blogfa.com

                         فصل 6

آلبوس از خواب بیدار شد. دیگر کسی توی خوابگاه نبود. از تخت پایین پرید و بعد از این که لباسش را عوض کرد به سرسرا رفت و در کنار رزو روبه روی جان نشست.

- بچه ها الان چی داریم؟
- کلاس پیشگویی پروفسور کلوتر
رز بلافاصله این را گفت.
نگاه آلبوس به جیمز افتاد که خیلی خوش حال به نظر نمی رسید. بعد از صبحانه رز کتابش رادر آورد و فصل اول را دوباره مرور کرد. جان گفت
-
شما می دونید کلاس کجاست بهتره از الان بریم.
هر سه بلند شدند و بعد از نیم ساعت بالا و پایین رفتن از پله ها و پیمودن نقشه های اشتباه بدعنق به کلاس رسیدند.
- خب خیلی دیر کردین.
بنابراین اشکالی نداره که من 15 امتیاز از گریفندور کم کنم.
آلبوس صدایش را بلند کرد:
ولی ما راهو بلد نبودیم و بدعنق...
- آقای پاتر در کلاس من همه با اجازه صحبت می کنن نمی دونم که خانوادت به تو ادب یاد دادن یا نه کاملا مشهوده که پدرت غیر از خودنمایی و دای ات هم غیر از بامزه بازی کار دیگه ای بلد نیست.
10 امتیازاز گریفندور کم. ببخشید حواسم نبود که اصلا امتیازی نگرفید. ولی هروقت امتیازی گرفتید که غیر ممکن به نظر می رسه این امتیاز خوبه خود ازش کم می شه. خب تو سوروس پاتری درسته.
-
آلبوس سوروس پاتر آقا
-
این جا نوشته سوروس...
_
ولی شما حق ندارین
-
بازداشت سوروس پاتر خیلی داری پررو بازی در می آری . وشما خانم رز ویزلی خانواده ی ویزلی. پدرت نسل خالص خونوادتون رو خراب کرد. خیلی شرم آوره من اگه جای تو بودم از چنین مادری خجالت زده می شدم.
- بسه خفه شو من از داشتن چنین مادری خیلی خوش حالم و بهش افتخار می کنم تو هم نمی تونی به خانوادم توهین کنی.
آلبوس تا حالا خشم رز را ندیده بود. آلبوس تا خواست اعتراض کند جان جلوی او را گرفت و گفت
-
دیوونه شدی؟
- 20
امتیاز از گریفندور کم شد. وقت کلاس هم به اتمام رسید فقط برای شما سه نفر. پس 30 امتیاز از گریفندور کم می شه. خب امروز آینده ی تباه خیلی از شما رو پیش بینی کردم و به آلبوس، رز و جان نگاه کرد 
-
خب برید بیرون بازداشت یادت نره پاتر فردا 8 شب
-
کلاس مزخرفی بود نه؟
جان این را پرسید.

- آره فک کنم فقط واسه من گریفندور توی امتیازا آخر بشه

 

www.ss1013.blogfa.com ارائه ای از

 

اکادمی رمان خوانان وحشت هیچ شعبه دیگری ندارد